آخرین رقص: داستان غم‌انگیز زوجی که از نارضایتی به جدایی رسیدند

می گفت: از اول ازدواج خیلی با هم فرق داشتیم، ولی در کنارش عاشق هم بودیم و من به همین خاطر خیلی عوض شدم. از دو تا شهر متفاوت بودیم، فرهنگ هامون با هم فرق داشت، عقایدمون هم همین طور، اون منو مجبور می کرد که اون طوری که اون می خواد لباس بپوشم. همیشه دعوا داشتیم سر این موضوع که چرا به موقع نماز نمی خونم، بحث های بزرگی راه می انداخت و منم کوتاه می آمدم و سعی می کردم مطابق میلش رفتار کنم. شهرمون هم که می رفتیم باید سعی می کردم طوری لباس بپوشم و رفتار کنم که پدر و مادرش ناراحت نشن و چپ چپ نگاهم نکنن. همین بحث ها و تغییر کردن ها و اطاعت کردن های اجباری روز به روز باعث شد که سرد و سرد تر بشم نسبت به همسرم. خسته و خسته تر تا جایی که دیگه دلم نمی خواست باهاش حرف بزنم، باهاش وقت بگذرونم و باهاش رابطه داشته باشم. با دوستام بیشتر وقت می گذروندم، خودمو بیشتر با کار مشغول می کردم، عزت نفسم اومده بود پایین چون اونقدر با حرف هاش و رفتار هاش و نگاه هاش منو تحقیر و کنترل می کرد. اون سعی می کرد منو تغییر بده که دیگه داشتم به خودم شک می کردم..

آنقدر ازش سرد شدم که دیگه دوست نداشتم حتی صداش رو بشنوم، وقتی می خواست بیاد خونه استرس می گرفتم، چندشم می شد که رابطه جنسی باهاش برقرار کنم…

خانم دکتر الان اومدم فقط بهم بگید چه طوری ازش جدا بشم، لطفا سعی نکنید که منو قانع به ادامه زندگی کنید، چون دیگه تصمیم رو برای جدایی گرفتم. نمی خوام و نمی تونم با آدمی که هیچ وقت سعی نکرد که منو همینجوری که هستم دوست داشته باشه زندگی کنم، می خوام خودم خودمو دوست داشته باشم و برای خودم ارزش قائل باشم..

اینکه داستان غم انگیز بسیاری از روابطی که بدون شناخت و درک درست از تفاوت های همدیگه وارد رابطه میشن، عشق و ازدواج یعنی درک و پذیرش تفاوت ها، یعنی دوست داشتن یک نفر که جنسیتش با تو متفاوته، اگه تونستی همینطوری که هست بپذیریش و دوستش داشته باشی ادامه بده وگرنه به هیچ وجهه بر مبنای تغییر طرف مقابلت رابطه رو ادامه نده و همونجا تمومش کن…

جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین با مشاورین کلینیک تخصصی نیک داد با شماره های زیر در ارتباط باشید:

09389099541

09010881970